دردونه ها

عکس

اینم چندتاعکس ازمحمدوترانه به درخواست دوستای عزیز.ایشالله بعدن سرفرصت عکسای مربوط به هرپست روتوی اون پستاقرارمیدم.   ...
30 تير 1392

مملی کلاس اوله

فکرکنم یکی ازاولین آرزوهای هرمادرواسه بچش اینه که مدرسه رفتنشوببینه،واسش خریدکنه کلی لوازم تحریر فانتزی بخره،امااین آرزوشایدواسه یه مادرشاغل که تازه خونه ساختنوکلی قسط وقرض دارن خیلی رویایی ولذت بخش نشه. کلادنیاشادی وسختیش مثل شیروشکرتوهم آمیخته.لذت مدرسه رفتن محمدبانگرانی من آمیخته بود. آخه من همیشه صبحی بودم ولی مداری ابتدایی اون روزاچرخشی بودواین بودکه وقتی محمدسری عصربودصبحهاتنهامی موند.به اداره آموزش وپرورشم دراین خصوص زیادسرزده بودم وجوابهای نامربوط زیادی شنیده بودم ازجمله:بچه هابایدچرخشی باشندکه دوشیفتودرک کنن به هرحال بازم بایددست به دامان پرستارمی شدم.اول رفتم سراغ مشی همون پرستارسابق محمد. بعدسه ماه یه روزکه درنهایت خستگی ب...
30 تير 1392

عصبانی نشید

قبلا زیادشنیده بودم که عصبانی شدن واسه ی کمربده.فکرمی کردم شایدعلتش انقباض عضلات ودرنتیجه فشارروی دیسکها باشه که حتی ممکنه باعث هرنی (فتق دیسک)هم بشه. کلامیونه خوبی بارادیوندارم اماامروزصبح که باترانه رفتیم محمدروبرسونیم کلاس ریاضی ،رادیوی ماشین اتوماتیک روشن بود.همسری به رادیوفرهنگ علاقه داره.دیدم سی دی داخل سی دی خوان ماشین نیست وازاونجایی که رانندگی می کردم ترجیح دادم به جای دست بردن توی داشبوردشلوغ وپیداکردن سی دی که بی شباهت به یافتن سوزن درانبارکاهنبودهمون رادیوروگوش کنم.یه دکترداشت مصاحبه می کردکه چون وسطاش بودنفهمیدم کی هستن وچه تخصصی دارن.بحثشون جالب بودواطلاعات خوبی دراختیارم گذاشت که تصمیم گرفتم باشمادرمیون بذارم. غذاهای دارای ...
30 تير 1392

ترانه

هنوزروی لیست اسامی دفترچه یادداشت گوشیم 10تایی اسم باقی مونده بود.......... لیستی که بعضابعدازساعتهانشستن پشت کامپیوتری که باdial upوسرعت لاک پشت به اینترنت متصل شده بودپس ازوب گردیهای فراوان ازجمله سرزدن به سایت ثبت واحوال جمع آوری شده بودوهربارپس ازنظرخوااهی های جمعی بعضیهاشونوکنارگذاشته واصلاح می شد .مهلت 14روزه ثبت واحوال واسه گرفتن شناسنامه درحال اتمام بودومن هنوزبین اسامی مرددبودم:باران،رها،تیارا،طناز،هانا،غزل،ملودی،شیرین......... ولی همسری ازهمون اول طبق یه نظریه فلسفی که ازعمق ذهنش تراوش شده بوددوست داشت اسم دخترمون معنی صدابده.چراکه طبق این نظریه کل دنیاازصداتشکیل شده وبه عبارت ساده تر"تنهاصداست که می ماند" پیشنهاداولش آوا که ا...
25 تير 1392

روزهای خوش زندگی

شایدبه جرات بتونم بگم بهترین روزای زندگیم روزهای بعدتولدترانه بودهرچند........ رفتاروبی توجهیهای همسری آزاردهنده وبغض آوربود.نمیدونم اون روزاتمرکزمن رورفتارش من بیشترشده بودیاطبق یه نیازطبیعی توجه اونومی خواستم واونم طبق یه عکس العمل طبیعی اونوازم دریغ می کرد به هرحال حضوراین دخترکوچیک شادی بخشوامیدافرین بودانگارقدرت روحیمودوچندان کرده بود. ازهمون شروع بارداری بااتفاقاتی که پیش می اومداین حقیقت روقبول کردم که دخترم خودش کاراشوراه میندازه.کدوم اتفاقات؟ مثلازمان تولدش جوری تنظیم شدکه تونستم نهایت استفاده ازمرخصیم روببرم وحتی واسهی داداششم خوب بودودیگه نیازی به گرفتن پرستارنبود.یااینکه واسه پوشکش یه مغازه پیداشدکه جنساشوزیرقیمت خریدمی د...
25 تير 1392

دخمل ما چه نازه

ازدکترم خواستم زمان سزارینم رو 3 روز جلوتربندازه....... تانی نی 88.8.8 به دنیابیادچراکه هم تولدامام رضابودوهم اینکه یه تاریخ تولدرندداشت.ولی دکترموافقت نکردوگفت یه  روزشم ریسکه. واینطوربودکه روز11 آبان 88 من راهی بیمارستان باخترشدم .شخصی که قرار بوداتاقش به من داده بشه دوست وهمکلاسی قدیمیم مریم بودواین برام خیلی جالب بود.وقتی به اتاق عمل رفتم ساعت 5 بعدازظهربود.بارون شدیدی می باریدوهواحسابی تاریک شده بود.ساعت 5:30عشقم به دنیااومد.من فقط دوتاصدای oaضعیف شنیدم.صداش دخترونه بود وزنش 3کیلووقدش51سانت بود.موهاش خرمایی ولی ابروهاش بیرنگ بود.درشتی چشاش حتی باوجودبسته بودنشون پیدابود.تواولین نگاه انگارخودم دیدم که بوربودم.بعدازتولدنی ...
25 تير 1392

شب گست به خیر!!!!!!!!!!!!!

ترفندهاوشعارمحمدکارگرافتادودربهمن سال87من باردارشدم. علیرغم کلیه توصیه های کارشناسانه مبنی براینکه به کودک باتوجه به کم طاقتیش بارداری رواعلام نکنیدمن برای خلاصی ازنظرات منفی دیگران وشعاروترفندهای محمددراین خصوص خیلی ودخبربارداریموبهش دادم. وبدین گونه بودکه خودم روبایک سری سوالات جدیدمثل چندروزدیگه نی نی میادوپس کی دیگه نی نی میاد بامن فوتبال بازی کنه و....گرفتارکردم. شبهاهم قبل ازخواب بامحمدکلی مراسم داشتیم.درابتداحسابی شکمموبوس می کردکه البته قلقلک آوربودوتحملش سخت ولی به خاطرمحمدسعی می کردم تحمل کنم.بعدباگفتن "نی نی شب گست به خیر"یا"نی نی شب oat  به خیر"به اتاقش می رفت ولی بعد5 دقیقه برمی گشت وهمه مراحل مذکور رومجدداتکرار میکرد....
9 خرداد 1392

چراماسه تاییم؟

من همیشه قصدبچه دوم روداشتم ولی شرایط جورنمی شدمشکلات اول زندگی وبعدساخت خونه.تااینکه محمدبه مدرسه رفت ودرهمون روزای اول متوجه شداکثرهمکلاساش خواهروبرادردارند...... واینگونه بودکه سوالی فلسفی "چراماسه تاییم؟"همیشه ودرهمه جاودرحضورهمه کس اززبانش جاری بود.این سوال باعث تحریک دیگران برعلیه من وباباش هم شده بود.اوج این تحریکات زمانی بودکه دوستان واقوامی که برای دیدن خانه جدیدمی آمدندمی خواستندبه خانه خودشان برگردندکه بامخالفت محمدبه شکلهای مختلف ازجمله بستن درخروجی وایستادن جلوی دروحتی قایم کردن کفشاشون والتماس واسه اینکه کمی بیشتربمونن مواجه می شدندکه درحین ممانعت ازخروج آنهاشعار"چراماسه تاییم"راتکرارمی کردواین مهمانان گرامی ضمن تاکیدبرتنهایی ...
9 خرداد 1392

ژله رولی یافرفره ای

سلام دوستای گلم توی این پست دستورتهیه ژله فرفره ای رومرحله به مرحله واستون میذارم.امیدوارم درستش کنیدولذت ببرید. برای تهیه این ژله به مارشمالونیازهست.که می تونیداونوخودتون تهیه کنیدیاازسوپرمارکتها بگیرید. مارشمالوتوی سوپرمارکتهابه این شکل عرضه میشه:   اگه گیرتون نیومدمیتونیدازپاستیل خرسی استفاده کنیدیااینکه خودتون ازدستورزیر تهیه اش کنید. طرزتهیه مارشمالو: آب سرد نصف پیمانه آب جوش 1 پیمانه شکر یک ونیم پیمانه پودرژلاتین 2 قاشق سوپخوری آبلیمو 1 قاشق چایخوری وانیل 1 قاشق چایخوری طرز تهیه: ژلاتین روداخل آب سردریخته میذاریم تاحل شه بعدشکروآبجوش روتوی یه ظرف بزرگ روی حرارت ملایم قرارمی دیم تاشکرحل شه.و...
12 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دردونه ها می باشد