مملی کلاس اوله
فکرکنم یکی ازاولین آرزوهای هرمادرواسه بچش اینه که مدرسه رفتنشوببینه،واسش خریدکنه کلی لوازم تحریر فانتزی بخره،امااین آرزوشایدواسه یه مادرشاغل که تازه خونه ساختنوکلی قسط وقرض دارن خیلی رویایی ولذت بخش نشه. کلادنیاشادی وسختیش مثل شیروشکرتوهم آمیخته.لذت مدرسه رفتن محمدبانگرانی من آمیخته بود. آخه من همیشه صبحی بودم ولی مداری ابتدایی اون روزاچرخشی بودواین بودکه وقتی محمدسری عصربودصبحهاتنهامی موند.به اداره آموزش وپرورشم دراین خصوص زیادسرزده بودم وجوابهای نامربوط زیادی شنیده بودم ازجمله:بچه هابایدچرخشی باشندکه دوشیفتودرک کنن به هرحال بازم بایددست به دامان پرستارمی شدم.اول رفتم سراغ مشی همون پرستارسابق محمد. بعدسه ماه یه روزکه درنهایت خستگی ب...
نویسنده :
مانا
2:07