اولین سفرگل پسر
مردادسال 81 بودکه یه دوره آموزشی واسه باباتورشت ازطرف اداره برگزارکردن وماباچندتاساک پرراهی شدیم....
نمی تونی تصورکنی چی هاکه باخودمون نبردیم ازتشت وساعت زنگدارگرفته تاطناب رخت آویزو.......
توی رشت هواخیلی شرجی بودومجری دوره به ماگفت واسه اینکه بچه مریض نشه بهتره بریدانزلی بمونید.واین طوری شدکه پای مابه انزلی بازشد.یه سوییت تویه متل به اسم شیرپنجه گرفتیم وصبحهاباصدای اردک ماهی وبربری تازه ازخواب پامی شدیم.صادقانه بگم بااینکه همش گرفتارتوبودیم ولی بازم اون سفربه یکی ازسفرهای خاطره انگیزمون تبدیل شد.یه جاهم نمی موندیم باماشینهای سواری به لاهیجان ولنگرودوچمخاله هم رفتیم.شباکه خسته فلاسک روبرمیداشتیم بریم لب ساحل چای بخوریم کارمون این بودکه نوبتی توروسرپابگردونیم.باباهم بیشترپیش مابودوکمترسرکلاساش حاضرمی شد.شب آخرکه رفتیم رشت آهنگ" میرن آدماازاونافقط خاطره هاشون به جامی مونه"روتوی غذاخوری پخش کرده بودن شام بهمون کوکوسبزی دادن که خیلی چسبید.ازبازارروسهاهم کلی سوغات خریدیم وبرگشتیم.