دردونه ها

چنگی که قلبموسالها میفشرد

1391/11/18 20:15
نویسنده : مانا
152 بازدید
اشتراک گذاری

شب خواب عجیبی دیدم.پسرداییم داشت توخواب موهاموکوتاه می کرد............

ازسرکارکه برگشتم خونه بعدانجام کارای معمول زنگ زدم خونه مادراینا.کسی جواب نمی داد.یعنی چی شده؟شب زنگ زدم بابایی گوشیوبرداشت وگفت:"مریم حالش به هم خورده مامان بردش بیمارستان"

یهوانگاریه دست باناخنهای وحشتناکوبلندقلبموگرفت وفشارداداین چنگ سالهاتوقلبم بود.

آخرای اسفندمادروخاله مریم میرن نمایشگاه پوشاک.خاله مریم تنگ نفس میشه وازاونجایی که فکرمیکنه سرماخورده به خونه برمی گرده.بعداکه دکترمیرن متوجه میشن ریه هاش آب آورده اول مشکوک به سل میشن وتوبیمارستان عفونی بوعلی بستری میشه.

وقتی رسیدیم بهرنگ ازترمینال اومددنبالمون.شب بودوچون آخرای سال بودخیابوناشلوغ.

چندساله پیش مریم کلاس قالی بافی میرفتواتفاقادوتاتابلوفرش بافته بودیکیش گربه وقفس پرنده کمال الملک بودویکی دیگه هم یه سبدگل.شایدباتوجه به سابقه قالی بافی سل احتمالش زیادبودوکاش بود.

 یه غده کوچولوزیرآروارش توجه دکتراروبه خودش جلب میکنه وبعدنمونه برداری بدخیم گزارش میشه.

تشخیص نهایی سرطان غددلنفی بود،کهسه سال دیرتشخیص داده شده بود.علائم واضحی مثل کلفت شدن صدا،لاغری زیادولرزداشت ولی متاسفانه بااین علائم مشخص توی این 3سال دکترانتونسته بودن تشخیص بدن.

سه سال باامیدوناامیدی طی شدواسه ماپرازانتظارونگرانی وواسه خاله مریم پرازدردوناراحتی.ولی افسوس که خواهرمهربونموازدست دادم.

خداحافظ برای تورهایی داشت 

برای من غم تلخ جدایی داشت

خداحافظ طلوع من غروب من

خداحافظ توای محبوب خوب من


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله زری
23 بهمن 91 10:20
گل مریمی که پر از احساسای ناب و معصومانه بود،هرچی بود همونی بود که میدیدی و میشنیدی،بدون سیاست و مکر..خالص ِ خالص و چه زود پر پر شد
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دردونه ها می باشد